میرشکاک در این برنامه گفت: گلعلی بابایی را به واسطه حسین بهزاد شناختم و دوستی ما همواره معالواسطه بوده است. نمیخواهم اغراق کنم که بچه مسلمانها نویسندههای خوبی هستند چون متاسفانه بعد از 30 سال از گذشت انقلاب، ما کارها را ویراستاری نمیکنیم. اما از همین کتاب «همپای صاعقه» گلعلی بابایی به قول سیدنا القائد کلی سناریو در میآید. زحمتی که بابایی و حسین بهزاد در این کتاب کشیده بودند، مایه اعجاب من شد.
وی افزود: اگر قدری اهل تامل باشیم، خواهیم دید که وجهی از ادبیات دارد در این سرزمین شکل میگیرد که ظاهرا نویسنده درش هیچ حضوری ندارد، اما اگر یک دوره از کارهایش مورد بررسی قرار بگیرد، فورا معلوم میشود که نویسنده از افرادی است که هر جایی باشند، در شهادت به رویشان باز است. سفرنامه حج گلعلی بابایی از اول تا بازگشتش، یک شهادتنامه است. او گمشدهاش را در سفر حج پیدا نمیکند مگر جایی که تصویر رفقای شهیدش مقابل چشمش است و این کتاب جز به درد بچه بسیجیها نمیخورد.
این منتقد در ادامه به شوخی و طنز گفت: اگر من در دنیا کارهای بودم، هر دو سال یک بار یک جنگ به راه میانداختم تا این رشته پاره نشود. کتابهای گلعلی بابایی، آثار یک شهید زنده است. وقتی جنگ تمام شد با خودم گفتم چه خاکی به سرمان بریزیم اما بعد از مدتی با خودم فکر کردم اگر آنهایی که چیده نشدند، نباشند چه کسی میخواهد به عظمت و برزگی شهدا، شهادت بدهد؟ اینها که رمان تخیلی نیست. من از گلعلی و اصغر نقیزاده میخواهم که خاطرات خودشان را روی کاغذ بیاورند. از دیگران هم تمنا دارم که بنویسند.
میرشکاک گفت: بعد از جنگ به ما گفتند مثل اگزوپری بنویسید. گفتم او چیزی را در آسمان میدید و مینوشت اما ما در زمین دیدیم. جالب است که یک عده که جنگ را ندیده بودند، نوشتند و پولش را هم گرفتند. امیدوارم یک روز گلعلی بابایی با شمر ادبیات انقلاب که من باشم به مصاحبه و گفتگو بنشیند. چون یک عده از آن طرفیها من را میرهتاک مینامند و عدهای از خودیها هم به من شمر ادبیات امروز میگویند. میخواهم با گلعلی درباره این موضوع که چرا روی سفرنامه حجاش فیلتر جبهه میگذارد، به صحبت بنشینم. چون تا حالا ندیدم که از خودش حرف بزند.
وی در پایان سخنانش گفت: برای گلعلی بابایی آروزی شهادت میکنم همچنین برای آنهایی که آرزویش را دارند.